یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن
هر چند او از رفتنشچشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .
.
.
.
تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد
یه بغض شکستهرفیق گلو شد . . .
.
.
.
احساس سوختن به تماشا نمی شود
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم . . .
.
.
.
خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد
خوشحالم چون حالا میتونم جای دل سنگ بذارم تو ســ ــینه . . .
.
.
.
کاش همانطور که از شکستنتکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی
فقط نیم نگاهی میکردی . . .
.
.
.
خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت
خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت . . .
.
.
.
تو روزگاررفته ببین چی سهم ما شد
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت . . .
.
.
.
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
حالااسمتو را هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره . . .
.
.
.
از دشمنانبرند شکایت به دوستان / چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟
نظرات شما عزیزان:
نظرات